‼️اندر حکایت فروش روغن با تن ماهی و رب گوجه در جهرم!
نقل است كه ملانصرالدين شترش را گم كرده بود چون از پيداشدن آن نااميد شد نذر كرد كه اگر پيداش كند به ده دينار بفروشد.
از قضا شتر پيدا شد و ارزشش بسى بيشتر از ده دينار بود و ملا دلش نمى آمد آن را به ده دينار بفروشد.
تدبيرى نمود؛ گربهاى را به گردن شتر بست و به بازار مال فروشان برد هركه از قيمت شتر مىپرسيد ميگفت شتر را به ده دينار و گربه را به پانصد دينار ميفروشم و جداجدا نميفروشم.
ظريفى گفت شتره اگر گردن بند نداشت خيلى مىارزيد.
حكايت اين روزهاى روغن است كه در بازار فراوان است قيمتش هم خوب است اما همراه با تون ماهى و رب گوجه است و جداجدا فروخته نمیشود.
اخبار جهرم از متولیان بازار درخواست نظارت بیشتر را دارد. شهروندان را دریابید.