به بهانهی هفتهی میراث فرهنگی؛ یادکردی از اثرآفرینانِ جهرم
درگذشتِ دوست دیرینم جنابِ شکرالله جهان مهین نه تنها برای زادگاهم جهرم ضایعۀ بزرگی بود بلکه برای جامعۀ فرهنگی ایران نیز فقدانِ شمرده میشود.
دوستی بین ما با وجودِ تفاوتِ سنّی از دوران نوجوانی آغاز شد. هنگامی که دنبال تحصیل بودن و کتابخوانی وجه مشترک ما بود.
هر بار که به جهرم میرفتم و توفیق دیدارشان می یافتم، احساس می کردم که افزون بر دانش جویی و عشق به مطالعه، و تدریس در دانشگاه، با انسانی روبرو شده بودم که در کارهایِ خیر و امورِ اجتماعی نیز صاحبِ قدم و قلم بود. شرکتِ در تاسیس و تصدّیِ “بنیادِ خیریّۀ آیت الله حق شناس” نمونه ای از مصادیق این گفته است. این بنیاد در سالِ ۱۳۷۸ ش. به نام و یاد مرحومِ آیت الله حاج سیّد ابراهیم حق شناس جهرمی (۱۲۸۲-۱۳۶۰ ش.) بر پا شد که از استادانِ مرحوم جهان مهین بود. این بنیاد، خدماتِ فرهنگی و اجتماعیِ زیادی انجام داد. برای تاریخچۀ این بنیاد، به نوشتۀ مرحومِ سیّد محمد علی آستانه در مقدمۀ کتابِ مستوفایِ “اسوۀ صالحان” اثر آیت الله علی کریمی جهرمی مُدّ ظله از استادانِ مرحومِ جهان مهین، رجوع شود. باری، از جمله به همّتـ این بنیاد کتاب های زیاد و جالبی هم چاپ شده است. در این نوشته می کوشم نگاهی کوتاه، به “اثر آفرینان جهرم” بیافکنم که با پژوهش و تحقیقِ دو فرزندِ ایشان (جنابان مجید رضا و عبدالحسینِ جهان مهین) و با هدایت و نظارت آن مرحوم به شایستگی هر چه تمام تر در سال ۱۳۸۴ با همتِ نشرِ راسخونِ قم، طبع و به جهرم دوستان و حوزۀ تاریخ و رجال شناسی ایران عرضه گردید. (برای برخی از آثارِ دیگرِ مرحومِ جهان مهین به فهرستِ پیوستِ ” قرآن از دیدگاهِ نهج البلاغه” ، چاپِ اول، تهران ، انتشاراتِ هاد، ۱۳۷۹ ش. نگاه شود)
نخست، به سراغ کتابِ “شهرستانِ جهرم” می روم. اگر “جهرم نامۀ” (تالیف ۱۳۴۹ هجری قمری) مرحوم ملا نصرالله اشراق را که طبع نشده است، و نیز دو مجلّد مطبوعِ از مجلۀ “فرهنگ و ورزش در جهرم” (۱۳۲۹ ش.) و “دانش و ورزش در جهرم” (۱۳۳۰ ش.) را کنار بگذاریم، کتابِ شهرستانِ جهرم، اثر شادروان جلال طوفان، برای اولین بار در اسفند ماهِ سالِ ۱۳۳۶ خورشیدی در چاپخانۀ نور شیراز و در۲۵۷ صفحه چاپ شد. این کتاب، نُه فصل در بر دارد. منظور ما در این نوشته، بحث از رجال و بزرگانِ قدیم و جدید جهرم است که درفصلِ پنجمِ این کتاب گنجانیده شده و مشتمل بر ۵۳ صفحه است. چاپِ دومِ این کتاب در آذر ۱۳۵۱ (چند ماه پس از انتشارِ بزرگانِ جهرم) و چاپِ سوم در سالِ ۱۳۸۱ به بازار آمد. در این چاپِ سوم نیز فصلِ پنجم به عنوانِ رجالِ و دانشمندان و شعرایِ جهرم مشتمل برصفحاتِ ۱۴۱ تا ۱۹۸ است یعنی ۵۷ صفحه. بزرگانِ جهرم که تالیفِ آن، از نوجوانی من آغاز شده بود سر انجام متنِ کوتاه شده اش (در پانزده صفحه مقدّمه + ۴۰۵ صفحه متن + ۷ صفحه فهرستِ اعلام + درست نامه) در سالِ ۱۳۵۱ ش. ( تهران، انتشاراتِ خیّام) طبع و نشر شد. در این جا لازم است از آثار خوب شادروان حسین حقایق یادی کنم هر چند، مستقیماً بحث از زندگینامه ها نیست. این همشهری دانا و امین، با تالیف کتاب جهرم: سه کتاب در یک جلد (انتشاراتِ وحید، چاپ اوّل ۱۳۷۵ ش.) تاریخ جهرم را از زمانِ کیانیان تا پایانِ کارِ ساسانیان، در قالبِ مثنوی و در بحرِ مُتقارب سروده و در آن استادانه به یادآوری ” همای چهرزاد” و ” افسانۀ اردشیر” و “ماجرای ِتباک” و “مهرک نوشزاد” و “باربد” و نکاتِ دیگری پرداخته است. یادش گرامی باد.
اینک بر سرِ مقصود رویم.
دریافت کتابِ ” اثرآفرینانِ جهرم” که به لطف مولفان کوشای آن در غربتِ غرب، دریافت کردم، برایم خبری فرخنده و خحسته بود. دلبستگی من به این اثر، دلایل مفصل خود را دارد. می کوشم که چکیدۀ این دلایل را برای همشهریان خود، بازگو کنم.
نخستین، این است که نام این کتاب گویی از آسمان الهام شده باشد. مولفان کوشیده اند، کار خود را به کسانی محدود نمایند که “اثر” ی آفریده باشند و این چارچوبی پسندیده است. آفرینش یک اثر، دستِ کم، می تواند اِماره وشاهدی باشد که کسی به کار و کوششی پرداخته و یا از سر ِ ذوق و خلاقیّت، و یا در پی پژوهشی علمی، و کنج و کاوی تاریخی، اوراقی پرداخته تا به فرهنگ زادگاهِ خویش، و یا وسیع تر از آن به فرهنگِ جامعۀ ملی و میهنی خود ، و حتّی گاهی به پیشگاهِ علم و ادب و هنرِ انسانی، خدمتی کند. مرحومِ جهان مهین در مقدمۀ خود ، چنین می نویسد: “….بیانِ شرح حالِ مختصر و معرّفی افرادِ جهرمی و یا مرتبطِ با جهرم که حداقل نوشتاری از قبیلِ کتابِ خطی یا چاپی، دیوانِ شعر، روزنامه و ….از خود باقی گذاشته اند، می پردازد…” (مقدمه، ص ۱۶-۱۷).
دوم، در همان مقدمه ، وعده داده شده است که این کتاب مبتنی بر ” اطلاعاتِ صحیح و مستند” است. الحق و الانصاف، این وعده در تمام کتاب، دنبال شده است. این کار و دقت در صحّتِ نقل، برای هر مولفی” رنج فراوان” دارد. برای نشان دادن یکی از این موارد، و دقتِ در نقل، و استناد به منابع، به صفحۀ ۱۹۳ نگاه می کنیم. در آن جا، به درستی اشاره می شود که نام کوچکِ مرحوم آیت الله حق شناسِ جهرمی “ابراهیم” است. و بعد منصفانه و با نظری خطا پوشانه، از کتاب “اُسوۀ صالحان” نقل می شود که آن چه در بزرگان جهرم در این باره آمده، یعنی نام کوچکِ استاد این بندۀ ناقابل، سیّد محمد ابراهیم آمده است “در لسانِ بسیاری از مردم جهرم، سابقاً شایع بود که ایشان را سیّد محمد ابراهیم می خواندند…” به هر حال اشتباه یاد شده در نام مزبور هم توسطِ استاد فقهِ من، در دبیرستان، مرحوم عبدالله مرتضوی (جهرمی) غفر الله تعالی، و سپس تر، از زبان کریمانۀ آیت الله علی کریمی، ادام الله برکاته، که حقوقشان بر بنده، فراتر از چند کلمه سپاس می باشد، شفاهآ و نیز در اسوۀ صالحان، شنیده و خوانده ام. این بنده از زبان خواجۀ شیراز عرض می کنم: …آفرین بر نظرِ پاک خطاپوشتان باد.
سوم، نکته مهم در کتابِ اثر آفرینان جهرم رعایت وسواس گونۀ ذکرِ منابع است. پس از انصاف مرحوم حسین حقایق در ذکر منابع خود، و همچنین کتاب ممتع و علمی ” شهر زیبایِ من جهرم” این سومین بار است که مولفان این اثر، همه جا، با ذکر منابع خود، نه تنها اخلاقِ تالیف را رعایت کرده اند بلکه به خوانندگان نشان می دهند که پروایی ندارند تا منابع تحقیقی خود را ثبت و ضبط کنند و به خوانندگان بشناسانند. اینان برخلاف شیوۀ نامیمونی که گریبانگیر خیلی از کتاب سازان است، شرافت علمی خود را به منصۀ ظهور رسانیده اند.
چهارم، رعایت احترام و ادب است نسبت به مولفان قبلی. در مقدمه آمده است: ” اکنون با ارج نهادن به کار و تلاش فرزندان قدرشناس و با فضیلت این شهر که پیش از این پیرامون جهرم و جهرمی ها تحقیقی داشته و از خود اثر یا آثاری به یادگار گذاشته اند که – الفضل للمتقدم-….” (مقدمه، ص ۱۷). نقد کردن و خرده گیریِ درست، جزیی از پژوهشِ علمی است. امّا رعایتِ حقوق دیگران و دست نیانداختن به تحقیقاتِ دیگران نیز گوشه ای از همان موازین است. این را مقایسه کنیم با مولفی که نه تنها در آغاز اثرِ خود، از گذشتگان یاد نمی کند بلکه با دلیری کار دیگران را “غث و سمین” و آمیختن ” صدف با خزف” می شمارد.
پنجم، تعادل داشتن در نوشتن شرح حال ها. به این معنی که از به درازا کشیدن بی مورد و اطالۀ کلام از یک طرف، و مختصر نویسی و ایجاز مُخل، از سویی دیگر، دوری شده است.
ششم، به کارگیری تصاویر افراد و افزودنِ “ضمائم” لازم که بر قدر و ارزش اثر افزوده است. صفحه بندی، و حروف چشم نواز نیز از جمله مُشخصات ساختاری این کتاب است.
توصیف و تحلیلِ متن کتاب، بیش از این چند نکتۀ کوتاه و شتاب زده است. آمّا، این نوشته را باید با یادِ نیک مرحومِ شکرالله جهان مهین دوست فاضل و پرکار به پایان برسانم. شخصیّتی که با نظارت و رهنمود و کمک علمی خود، چاپ و نشر این اثر بسیار مفید را به زادگاهِ ما، پیشکش کرده است. از مولفان این اثر به سهم خود تجلیل می کنم و از درگاه حضرتِ حق، آمرزش الهی را برای دوست دیرینه ام مرحوم جهان مهین، مسئلت دارم.
لاهه، دهم اسفندِ ۱۴۰۱